Tuesday, August 18, 2009

Stories of Room 303 -1

.این سومین باره که دست میگیره تا توی سه چهار دقیقه وقت اضافه شکلات پخش کنه تو کلاس.گیر بی خود نمی دم ،نمی پرسمم حتی که جریان چیه.شکلاتم رو برمیدارم یه لبخندم تحویل می دم (اسمش یادم رفته باز)بسکه ساکته . نگاهم دنبالش می ره اما. به بهرخ و رومینا که میرسه پخی می زنن زیر خنده که : "دوباره قرآن ت از دستت اوفتاده داری شکلات می دی به ملت؟"

پوست مهتابی،نگاه تو دار آروم،..یکی از ته کلاس صداش می زنه:"راحیل "



ک

No comments: