Friday, August 14, 2009

Me & Mercury-1


خسته شدم بسکه خواستم خودمو بهت ثابت کنم.لعنت به این کلمات لعنتی که وقتی میان رو صفحه چت آنقدر سخیف و ناچیز می شن.شاید چون نمی تونم حسی رو که توی کلمات نهفته است رو بهش وصل کنم.نه لرزش صدامو میشنوی نه شوقی رو که یکهو می دوه توی صدام وقتی حس می کنم حرفمو فهمیدی.هی مینوسم ...توضیح می دم...سعی میکنم روشن باشم نمی شه.انگار لای یه کلاف کاموا خودمو هی می پیچونم و می پیچونم تا آخرش بشه این گره کوری که اسمش کامیونیکیشن.انگاری قلوه سنگ دستم گرفتم و با هر کلمه یکی می گذارم لب این باریکه آبی که جاریه.و تو وحشت من رو از بند آوردن این باریکه با این کلمات نارس و کوتاه رو نمی بینی.یا می بینی ،اما تو هم تشنه ی کلماتی شاید؟...
پ.ن :
معلومه که رادیو نیستی......ارتباط هست ...یکم نگاه کن...یکم دقیق شو...گیریم به کلمه نیست .

No comments: